او نیامد

ساخت وبلاگ

گفت مى آيم... سحر شد و نيامد!
نيامد و نخواهد آمد،
زيرا او هيچ پيمانى نبست كه نشكست...
او هيچگاه نسوخته تا معناى سوختن را بداند
او هيچ وقت درد نكشيده تا بداند درد چيست
او هرگز
در انتظار نمانده تا از تلخى انتظار باخبر باشد...

تنهایی...
ما را در سایت تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1maziar20115 بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت: 4:47