خاطره شدیم

ساخت وبلاگ

گفتی بیا عاشق باشیم.خندیدم

گفتی بیا پیشم بمون که تنهایی روزهامونو نگیره.خندیدم

گفتی امیر همه اونی که میخوای میشم و آهسته آهسته در قاب عکس اتاقم کم رنگ شدی.

هنوز ندونستم که عشقم بودی و تو رفتی اما حک شدی تو قلبم.

روزبروز تنهاتر شدم.

جای من هم شد تو قاب عکس انتهای سالن خانه پدری .

آرزویم این شد که قاب عکست را کنارم بگذارند.

خاطره, شدیم عشقم.خاطره, شدیم.

از زندگی چیزی نفهمیدیم.

 

تنهایی...
ما را در سایت تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1maziar20115 بازدید : 66 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 17:27