مرد خوش تیپ
کنار میدان ونک دست بر دیوار کوچه صانعی خسته و تنها
باران ریز تهران و اینهمه سال انتظار بی پایان
ساعت از 8 گذشت
رد خون
بسمت اسکان ردش پر بود از شخصیت و تنهایی
هنوز تنهایی اش را باور نداشت
حالا دیگر جای اطمینان چکمه هایش تبدیل شده بود به ردی از خون کنار ....
صدایی گفت:
تو قشنگی مثل بارون مرد خوش تیپ مهربون
تنهایی...
برچسب : نویسنده : 1maziar20115 بازدید : 69