گلدان هایم شکستند

ساخت وبلاگ
مدتهاست که تنهام .خیلی

اگر مرا خوانده باشید می دانید از چه سخن می گویم.

اما خودم را با گل کاری مشغول کرده بودم.

نه عزیزانم.من باغ ندارم.

چند گلدان در جلوی تراس آپارتمانم گذاشته بودم و با آنها دلم خوش بود.

چه زیبا شده بودند.

به یاد ایام خانه های بزرگ و قدیم همه را سفالی و طرح دار خاکی رنک انتخاب کرده بودم

درونشان شمعدونی نشانده بودم و دوستانم بودند.

دیشب باد و بوران شد.شدید.

دانه دانه گلدانهایم به درون حیات افتادند و شکستند.

دو تای آنها باقی مانده بود سریع گذاشتم پایین تراس.

نه از عشق سالم ماندنشان.از ترس ماشین های میلیونی همسایگان.

خلاصه آخرین دوستانم نیز از لب تراس افتادند و شکستند.

این بود گوشه ای از قصه تنهایی من...

 

تنهایی...
ما را در سایت تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1maziar20115 بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت: 4:47